دوازدهمين جشنواره بينالمللي تئاتر دانشگاهي در ميان هياهوي فراوان مراسم ارديبهشت تئاتر ايران، مركز هنرهاي نمايشي و جشن هفته جهاني تئاتر، خانه تئاتر و برنامههاي متعدد اين مراسم با سكوتي وصف ناشدني و در مهجوريت كامل برگزار شد.
يكي از وعدههاي هميشگي مسئولان تئاتر بخصوص در زمينه تئاتر دانشگاهي، هميشه به دقت در برنامه ريزي جشنواره تئاتر دانشگاهي باز ميگردد و اگر خلف وعدهاي نيز صورت ميگيرد، دليل آن را در عدم اجرايي شدن آن برنامهها واكاوي ميكنند، اما سوال اينجاست كه چند گروه متخصص به برنامه ريزي و برگزاري جشنواره تئاتر دانشگاهي اختصاص يافت و چقدر هزينه، فكر و زمان براي اين امر هدر شد كه حاصل آن، تداخل اين جشنواره با بزرگترين و پر سر و صداترين مراسم تئاتر شد كه هرساله برگزار ميشود.
طبق سنت معمول از ارادت مسوولان تئاتر به قشر دانشجو كه هميشه در كلام و وعدههاي طلايي، آنها را آينده داران تئاتر حرفهاي ايران ميدانند و ميخوانند به سادگي ميگذريم اما با نگاهي به آثار پذيرفته شده و مرور آنها يك حقيقت ساده ولي عميق دستگير همه ميشود و آن اينكه وقتي در همين جشنواره و در بخش مرور آثار صحنهاي استادان به تماشاي آثار آنها مينشيني به وضوح درمي يابي كه وقتي قافله سالاران جماعت دانشجو، ايشان هستند كه نمونه كاري عملي آنها را شاهديم، پس نبايد انتظار داشته باشيم تجربه و شوق ديده شدن جوانان در كنار مباحث علمي انتقال يافته از سوي اين استادان به بارقههاي اميدي ختم شود كه آينده تئاتر حرفهاي ما را نويدبخش نور، روشنايي و موفقيت گرداند.
شهرام زرگر، رئيس گروه تئاتر دانشكده سينما، تئاتر دانشگاه هنر در اين باره معتقد است: بررسي سطح كيفي تئاتر دانشگاهي در حيطه دانشجويي طبيعتا جدا از قضاوت در بخش آموزش و پژوهش آكادميك نيست، هرگاه كيفيت آموزش در بدنه دانشگاههاي تئاتري بالا رود، سبب افزايش كيفيت تئاتر دانشجويي ميشود. وقتي در بستر فرهنگي جامعه، تئاتر جايگاهي نداشته باشد طبيعتا پديدآورندگان آن هم از حمايتها محروم ميشوند. با ادامه اين روند، نبايد انتظار اوج گيري نيروهاي خلاق اين گونه نمايشي را داشته باشيم چرا كه اين طرز نگاه نهادها به تئاتر دانشجويي حتي دانشجويان خلاق و مستعد را كه تمام توان خود را در راه اعتلاي اين هنر گذاشتهاند دچار سرخوردگي، انزوا و گوشهنشيني ميكند.
موجودي به حال خود رها شده
يك قدم ديگر به سادگي و به سنت معمول برمي داريم و از اين نكته و ضعف بارز آثار استادان دانشگاهي در جنبه عملي كارهايشان نيز ميگذريم و اعتراف ميكنيم همه دانشجوها ضعيف هستند وبيسواد و تمامي استادان سرشار از اطلاعات روز و مملو از آثار عملي قوي! چون حقيقت امر اين است كه پس از اين همه فريادها و نوشتنها و به زمين و آسمان كوفتنها مسوولان راحت ميخوابند و راحتتر ميشنوند و به سادگي خوردن آب براي رفع عطش فراموش ميكنند كه استادان و دانشجويان هنر تئاتر چه گفتند و چه ميگويند. اما اين سوال غير قابل انكار است كه در پس تمام اين نديدنها و نشنيدنها در برابر اين همه نيرو و خواست و اراده و آينده چه پاسخي خواهند داشت؟
يدالله آقاعباسي، نمايشنامهنويس، مترجم و مدرس تئاتر نتيجه اين همه سكوت مسوولان را در اين نكته ميداند كه تئاتر دانشجويي با اين بي تفاوتيها به موجودي به خود رها شده تبديل شده و ميگويد: متصديان امور فرهنگي و مسوولان مربوطه با تئاتر آشنا نيستند و طبعا چون خودشان به اين هنر علاقه ندارند نميتوانند علاقه بچهها را پاسخگو باشند. به معناي سادهتر مسوولان داوطلب ايجاد امكانات براي بچهها نيستند و دانشجويان بايد با چنگ و دندان حداقل امكانات را براي خود فراهم كنند و بسياري هم پس از برخوردهاي مكرر با درهاي بسته خسته ميشوند و كار را رها ميكنند.
فناوران به جاي هنرمندان
به طور كلي روحيهاي كه در مجموع و نه فقط در رشته تئاتر بلكه تمامي رشتههاي هنري وجود دارد به برنامههاي غلط آموزشي و پايههاي نادرست تربيت دانشجو باز ميگردد، اينكه دانشگاههاي ما تنها تبديل شدهاند به توليد فناوران هنري نه هنرمند. بنابراين وقتي دانشجو فارغالتحصيل ميشود اگر خيلي خوب هم كار كرده باشد، يك فناورخبره است.
بزرگترين آسيبتئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش و سطح پايين علمي استاداناينرشته دردانشگاهها بازميگردد
ايرج محرمي، كارگردان نمايش و مدرس دانشگاه سوره در پاسخ به اين مساله با طرح اين پرسش كه چرا در يك دهه اخير، شاهد حركتهاي بنيادين در تئاتر دانشجويي نبودهايم، خاطرنشان ميكند: وقتي دانشجويان مجبور ميشوند مضاميني را كه شوراي فرهنگي دانشگاه به آنها تحميل ميكند در اثرشان مورد توجه قرار دهند، پس اولويت انتخاب با مسائل مورد دغدغه ذهني آنها نيست و اين روند ناخودآگاه انگيزه بسياري از خلاقيتها و جسارتها را از دانشجو سلب ميكند. دليل اين تحميلها به اين نكته باز ميگردد كه تئاتر حرفهاي ما هم در همان ضوابط و چارچوبها گير افتاده است و سال هاست كه بدون هيچ تغييري در يك مديوم ثابت در حال تكرار خويش است. براي دستيابي به موفقيت، محدوديتهاي موجود در تئاتر دانشگاهي بايد به حداقل برسد.
سطح علمي پايين استادان
اگر در يك كلام به دنبال مهمترين آسيب تئاتر دانشجويي هستيم، بدون هيچ زياده گويي بايد اعتراف كنيم كه بزرگترين آسيب تئاتر دانشجويي به سطح پايين آموزش كه ناشي از سطح پايين علمي استادان اين رشته در دانشگاههاست بازميگردد.
منوچهر اكبرلو، نمايشنامهنويس و مدرس تئاتر در خصوص سطح علمي استادان و تاثير آن در سطح كيفي مسائل تئوري و آثار عملي دانشجويان ميگويد: عرصه دانشگاه و مدرسان آن مانند تمام عرصههاي تئاتر ما در يك طيف قرار دارد، يعني در دانشگاهها از استادان بسيار با استعداد و تربيت كننده شاگردان موفق داريم تا استاداني كه انگيزهاي جز امرار معاش ندارند. ملاك يك استاد موفق بيش از همه آن است كه در دانشجو عطش و انگيزه براي آموختن هرچه بيشتر بيافريند. منشأ اكثر اين آسيبها به اين امر باز ميگردد كه تئاتر دانشجويي در دست متولي اصلي خود يعني خانه تئاتر دانشگاهي قرار ندارد و اگر روزي اين امر اتفاق افتاد، بايد توجه داشت كه اداره اين نهاد نبايد در دست متولي دولتي باشد چرا كه اگر قرار باشد خط و مشي از طرف مسوولان دولتي انتقال يابد طبيعتا آن خط و مشيها تابع سياستهاي روز متوليان دولت است و با اين حساب تئاتر دانشجويي خودجوشي خود را از دست ميدهد و تابع افرادي ميشود كه اساسا تئاتري نيستند چه رسد به آن كه متناسب با اهداف تئاتر دانشجويي گام بردارند.
تئاتر محافظه كارانه دانشجويي
يكي ديگر از آسيبها و موانع پيشرفت تئاتر دانشجويي، به ضعف مبرم تئاتر حرفهاي ما باز ميگردد؛ جايي كه استادان و بزرگاني كه دانشجويان آنها را به عنوان الگو پذيرفته اند و كارهاي آنها را در تئاتر شهر دنبال ميكنند، به وضوح در مييابند كه نوآوري و جسارت تنها فايده اش انزوا و مهجوري است در حالي كه با تقليد كوركورانه از آثار دست چندم و به تار و پود رسيده از شدت فرسودگي ذهنيات همين كله گندههاي تئاتر ميتوانند راهي به تئاتر حرفهاي كشور باز كنند و به قول معروف به موفقيت و غايت هدفشان برسند.
علي اكبر عليزاد، نمايشنامه نويس و كارگردان تئاتر در اين باره با ابراز تاسف از وجود چنين ديدگاه عذاب آوري در تئاتر دانشجويي ايران ميگويد: دانشجويان ما با ديدن آثار به اجرا درآمده در تئاتر شهر به خود ميگويند كه شيوه درست كار همين آثار بزرگان و كله گندههاي تئاتري است و آنها نيز براي ورود به تئاتر و به اجرا بردن آثارشان به تقليد كوركورانه از همان آثار روي ميآورند و اينجاست كه فاصله ميان مباني آكادميك و كار عملي دانشجويان هر روز بيشتر و بيشتر ميشود. به همين سبب است كه جو محافظهكارانه تئاتر رسمي وارد تئاتر دانشجويي ميشود و اين گونه است كه عنصر جسارت، پيشرو بودن و تجربه گرايي از آثار دانشجويي رخت برميبندد.